یاران با وفا

خواندنی های روز و کلیپ ها و عکس های جدید

یاران با وفا

خواندنی های روز و کلیپ ها و عکس های جدید

عاشقانه ها

زمان غارتگر غریبی است . . .

همه چیز را می برد به جز حس دوست داشتن را . . .

****************

درد دارد . . .

وقتی چیزی را کسر میکنی که با وجودت جمع زده ای!!!


بقیه در ادامه مطلب

بی خودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود

بی خودی حرص زدیم سهممان کم نشود

ما خدا را با خود سر دعوا بردیم

و قسم ها خوردیم

ما به هم بد کردیم

ما به هم بد گفتیم

ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم

و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم

روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم

از شما می پرسم

ما که را گول زدیم ؟؟؟

****************

دلم پُر است

پُـــرِ پُـــرِ پُـــر. . .

آنقــــــدر که گاهی اضافه اش، از چشمانم می چـــــکد

زندگی به من آموخت . . .

آدمها نه دروغ می گویند

نه زیر حرفشان می زنند . . . !!

اگرچیزی می گویند صرفا " احساسشان " درهمان لحظه ست . . . !!

نباید رویش حساب کرد . . . !!‬

****************

از هیاهوی زمین بیزار شده ام . . .

سهراب قایقت جایی برای من دارد؟!!!

صبر کن ای سهراب . . .!!!  قایقت جا دارد . . .!؟؟

آری تو راست می گویی آسمان مال من است

پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین ، مال من است

اما سهراب تو قضاوت کن . . . بر دل سنگ زمین جای من است!!!

من نمی دانم که چرا این مردم ، دانه های دلشان پیدا نیست.

صبر کن ای سهراب . . .!!!  قایقت جا دارد . . . !؟؟

من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم

**************

سیب دلم . . .   

لک زده است

برای عطر دستانت !

گمم نکن !!

قول . . .

که گوشه ی حافظه ات . . .

آرام بنشینم !

بگذار بمانم !. . .

آرام گوشه حافظه ات فقط

*************

دیگر به خلوت لحظه هایم عاشقانه قدم نمی گذاری،

دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی بینمت .

سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام .

من مبهوت ماندم که چگونه این همه زمان را صبورانه گذرانده ای!؟

من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید . . .

دیگر زبانم ازگفتن جملات هراسیده است.

و دستهایم بیش از هر زمان دیگرنام تو را قلم می زنند،

و در این سایه سار خیال با زیباترین رنگها چشمهایت را به تصویر می کشم،

نگاهت را جادویی می کنم که شاید با دیدن تصویر چشمهایت جادو شوی .

می خواهمت هنوز ؟؟؟

گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند ،

اما بازهم درآخرین لحظه تکرارمی کنم که حتی اگر چشمانت بیگانه بنگرد ،

می خواهمت هنوز، حتی اگر دستانت مرا جستجو نکنند.

هیچ بارانی قادر نخواهد بود تو را از کوچه اندیشه هایم بشوید.

و اینها برای یک عمر سر خوش بودن و شیدایی کردن کافی است.

به گمانم در ورای این کلمات می خواستم بگویم که :

****************


دلتنگت شده ام به همین سادگی . . .

مهربانم ای خوب . . .

یاد قلبت باشد , یک نفر هست که اینجا

بین آدمهایی , که همه سرد و غریبند

تک و تنها به تو می اندیشد

و دلش از دوری تو دلگیر است

مهربانم ای خوب . . .

یاد قلبت باشد ,یک نفر هست که چشمش

به رهت دوخته بر در مانده

و شب و روز دعایش این است

زیر این سقف بلند, هر کجایی هستی , به سلامت باشی

و دلت همواره ,محو شادی و تبسم باشد

مهربانم ای خوب . . .

یاد قلبت باشد

یک نفر هست که دنیایش را

همه ی هستی و رویایش را, به شکوفایی احساس تو پیوند زده

و دلش می خواهد, لحظه ها را با تو , به خدا بسپارد

مهربانم ای خوب . . .

یک نفر هست که تنها با تو

تک و تنها , با تو

پر اندیشه و شعر است و شعور

پر احساس و خیال است و سرور

مهربانم این بار , یاد قلبت باشد

یک نفر هست که با تو

به خداوند جهان نزدیک است

و به یادت هر صبح , گونه سبز اقاقی ها را

از ته قلب و دلش می بوسد . . .

**************

تا تو رفتی همه گفتند:

" از دل برود هر آنکه از دیده برفت "

و به ناباوری و غصه ی من خندیدند . . .

آه ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت

کاش می آمدی و می دیدی

که در این عرصه دنیای بزرگ

چه غم آلوده جدایی هایی ست

و بدانی که . . .

**************


از دل نرود هر آنکه از دیده برفت . . .


سلام عزیزم

با تو نیستم تو نخوان با خودم زمزمه میکنم.

من خوبم .  . .  من آرامم . . .  من قول داده ام .

فقط کمی تو را کم آورده ام یادت هست؟

میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟

واژه کم می آورم برای گفتن دوستت دارم ها!

حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند.

با این همه واژه چه کنم؟ تکلیف این همه حرف نگفته چه می شود؟

باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم. باید خوب باشم .

من خوبم . . . من آرامم . . . من قول داده ام. فقط کمی بی حوصله ام .

آسمان روی سرم سنگینی میکند. روزهایم کش آمده

هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم باز سر از کوچه دلتنگی در می آورم.

روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند.

چون من خوبم . . . من آرامم . . . من قول داده ام .

تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد .

اما شبها . . .  وای از شبها هوای آغوشت دیوانه ام میکند.

موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند.

تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند.

کاش لااقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم . . .

*******************

من اعتراف میکنم خسته ام

از تمام روزهای تکراری خسته ام

از روزهای بی قراری خسته ام

از روزهای انتظار خسته ام

از در و دیوار خسته ام

حتی از پنجره هم

از باران خسته ام

از پاییز

از برگ های طلایی که بی صدا می میرند

از عابران شکسته دل

از پرنده های قفسی

از غم ، از عشق ، از خاطره ، از اصرار از انتظار

از این سکوت مرگبار

من خسته ام از خودم ، از تو، از او

 از همه

ای آدمیان این صدای من است

*****************


بشنوید که من با تمام وجودش فریاد می زند



خسته ام . . .

آدمیزاد . . .غرورش را خیلی دوست دارد،اگر داشته باشد،آن را از او نگیرید . . .حتی به امانت نبرید . . .
 
ضربه ای هم نزنیدش،چه رسد به شکستن یا له کردن!

آدمی غرورش را خیلی زیاد،
 
شاید بیشتر از تمام داشته هایش، دوست می دارد؛
 
حالا ببین اگر خودش، غرورش را به خاطر تو، نادیده بگیرد
 
چه قدر دوستت دارد!
 
و این را بفهم آدمیزاد!
*************

اگر چه میدانم حالا از من چیزی یادت نیست

اما من خوب تو را به یاد دارم . . .

به همان زیبایی همیشگی

 به همان مهربانی

******************


چشمانت که چه آسان قلبم را میلرزاند . . .



من تو را همیشه دوست داشتم هنوز هم دارم اما . . .



اکنون میان ما فاصله هاست . . .



تمام لحظاتم مملو از عطر توست اما تو کجایی ؟



شاید من خیلی زود باور کردم بودنت را



کاش میدانستی دلم چه آرزوهایی داشت برایت


کاش کسی فریاد مرا در سکوتم بشنود . . .



که من هنوز هم عاشقت هستم

کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،

حرف هایم حرف است،

خنده هایم، خنده هایم حرف است.

کاش می دانستی،

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.

کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،

کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.

من کمی زودتر از خیلی دیر،

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.

تو نترس، سایه ها؛ بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.

کاش می دانستی،

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.

تازه خواهی فهمید

مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.

*******************

من عاشق بارونم

تمام درد هایم را جمع میکنم و پشت پنجره اتاقم به انتظار مینشینم

تا آسمان دلش برایم بسوزد و ببارد . . .

وقتی بارون میاد من درد هایم را با خود به زیر بارون میبرم

و انقدر اشک میریزم که دیگر اثری از درد نمی ماند

گریه هایم را فقط باران میبیند و اشکهایم را فقط قطرهایش میشوید

چقدر سبک میشوم وقتی کوچه های شب را

زیر بارون قدم میزنم وبا آسمان همدردی میکنم

وقتی به خانه بر میگردم مادرم سراسیمه با حوله به سراغم می آید و

می گوید زیر بارون نرو مریض میشی . . .

غافل از اینکه

همین باران مرهم دردهای من است . . .




نظرات 6 + ارسال نظر
افسانه جمعه 16 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ق.ظ http://gtale.blogsky.com/

ا
ین روزها چه دلگیر و بارانیست

من از همه میگریزم و سایه ام از من…

در گریز!

عقربه ی گیج زمان،

چه بیحوصله و گـــنگ … دور خود میچرخد

انگار همه چیز متوقف و لال شده جز صدای مبهم …

عشق و جنایت جمعه 16 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.lover1359.blogfa.com

لذت بردم ممنون دوست جون

makita دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 ق.ظ http://www.parsfriends.mihanblog.com

بافتخار دعوتید!

افسانه سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:01 ب.ظ http://gtale.blogsky.com/

سلام

T A H جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ق.ظ http://shh11.mihanblog.com

خدایا، آنکه در تنهاترین تنهاییم، تنهای تنهایم گذاشت....

خواهشی دارم...

تو در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار...

مهسا شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:39 ب.ظ http://deleasemooni.blogsky.com

بسیار زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد